حدیث6 – شفا و درمان از جانب خداوند است.
تحلیل و بررسی شفا و درمان از منظر متون دینی
امام صادق عليه السلام :
اِنَّ نَبيّا مِنَ الاَنْبياءِ مَرِضَ، فَقالَ: لا اَتَداوى حَتّى يَكونَالَّذى اَمْرَضَنى هُوَ الَّذى يَشْفينى. فَاَوحَى اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ لا اَشْفيكَ حَتّى تَتَداوى، فَاِنَّ الشِّفاءَ مِنّى ؛
ترجمه: پيامبرى از پيامبران بيمار شد. گفت درمان نمى كنم تا همان كسى كه بيمارم كرده است، خود درمانم كند. خداوند عزوجل به او وحى فرستاد: «شفايت نمى دهم، مگر آن كه درمان كنى، كه شفا از من است». (مکارم الاخلاق، ص362)
تعریف شفا:
«شفا» (به کسر شین) در معنای بهبود و درمان بیماری و نیز سبب بهبود و درمان به کار میرود.
نمونه های قرآنی شفا:
قرآن کریم در سه آیه واژه « شفاء » را بکار برده و موارد کاربرد «شفاء» در قرآن، منحصر به همین سه مورد است: «و ما آنچه را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است از قرآن نازل میکنیم. (اسراء، 82) این آیه به « آیه شفا » معروف است. «ای مردم به یقین برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی و درمانی برای آنچه در سینههاست. (یونس،57) «بگو این ( کتاب ) برای کسانی که ایمان آوردهاند رهنمود و درمانی است.» (فصلت،44)
شفای دلها و افکار:
خدای متعال در آیات یاد شده قرآن را به عنوان شفای آنچه در دلها و افکار است، معرفی نموده؛ اگر ذات قرآن شفا باشد، هیچ مرضی در آن راه نمییابد و هرگاه شخصی به قرآن مراجعه کند بدون شفا باز نمیگردد.
دارو مقتضی شفا:
دارو بطور معمول وسیله شفای بیمار است، ولی چه بسا بیمارانی که دارو مصرف میکنند با این حال شفا و بهبودی نمییابند، پس ذات دارو شفا نیست، بلکه مقتضی شفا است. خدای سبحان درباره قرآن نمیفرماید که قرآن داروست، بلکه فرموده او شفاست و اثر شفابخشیاش قطعی است. از این روی، هرکسی به محضر قرآن حاضر شود و آن رابفهمد، بپذیرد و عمل کند به یقین امراض درونیاش از بین میرود؛ مگر آن که خود مریض به قرآن مراجعه نکند و یا مراجعهاش از روی میل نباشد و یا پس از مراجعه به قرآن دستور و نسخه شفا بخش آن را نپذیرد و یا به آن عمل نکند و یا عملش نادرست باشد و….
قرآن، شفا برای مومنان و خسارت برای تبهکاران:
خداوند متعال در باره همین قرآن میفرماید:«و ستمگران را جز خسران (و زیان ) نمیافزاید». (اسراء، 82) پس همین قرآن که برای مومنان شفا و رحمت است، برای تبهکاران خسارت است. قرآن نوری است که درک آن برای نابینایان دشوار است و به این جهت از این نور الهی استفاده نمیکنند.«بگو: “این (کتاب) برای کسانی که ایمان آوردهاند هدایت و درمان است ولی کسانی که ایمان نمیآورند، در گوشهایشان سنگینی است و گویی نابینا هستند و آن را نمیبینند.» (فصلت، 44)
اگر بیماری با خوردن میوه پر آب و شیرین و شاداب بیماریش تشدید شود، مشکل از ناحیه آن میوه نیست، بلکه سبب محرومیت و افزایش رنجوری او دستگاه هاضمه بیمار است. قرآن همانند آن میوه شیرین و ترو تازهای است که انسان مستعد و سالم با هضم آن رشد و تکامل مییابد، و شخصی که قلب بیماری دارد بجهت بیماری خودش از آن محروم میشود. لجاجت و سرسختی ظالمان در برابر قرآن سبب شدت مریضی آنها میشود. «در دلهای آنان یک نوع بیماری است خداوند بر بیماری آنان افزوده.» (بقره، 10)
طبیب انسانها:
حضرت امیر مومنان علیهالسّلام رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را به عنوان طبیب انسانها این طور معرفی میکند: ” طبیب دوار بطبه” و طبیب واقعی کسی است که به سراغ بیماران برود و در پی معالجه آنان باشد، بدین گونه که هم علت بیماری و هم چگونگی پیش گیری از آن تا قبل از ابتلا و هم درمان بعد از ابتلا را به مردم بگوید، نه این که منتظر بنشیند تا هر کس بیمار شد او را درمان کند. قرآن کریم که مدعی شفا بخشی است صبر نمیکند تا هرکه بیمار شد مداوایش کتد، بلکه در مقام پیش گیری از مرض نیز کوشا است تا انسانها به امراض فکری و قلبی دچار نگردند. قرآن در مرحله نخست به انسانها در باره بیماری هشدار میدهد و اگر کسی در اثرعدم توجه به این هشدارها بیمار شود راه درمان را در اختیارش میگذارد و اگر او باز توجه نکرد او را بحال خودش رها میسازد تا بصورت طبیعی مرضش تشدید شود و به موت قلب و روح دچار گردد. (قرآن در قرآن، ج۱، ص۲۳۴. )
علل نامگذاری قرآن به شفا:
درباره علت نامگذاری قرآن به شفا سه وجه در تفسیر ابولفتوح رازی آمده است:
1) «یکی آن که بر دست آن کس که ظاهر شد، دلیل نبوت و صدق او کرد تا مردم از حیرت ضلالت به او هدایت یافتند و خلاص، چون بیمار که از علت شفا یابد.»،
2) «وجه دوم آن که در او بیان است و ادله واضحه که صاحب شک و شبهت چون در او نظر کند به علم رسد و علم، شک او را زایل گرداند و چون قدیم تعالی شک و نفاق را به بیماری تشبیه کرد فی قوله: (فی قلوبهم مرض) یعنی: شک و نفاق.
3) « و وجه سوم آن که ممتنع نبود که مردم به او تبرک کنند و استشفاء و به او طلب شفا کنند».
و نیز در روایات آمده است: هر کس با قرآن شفا نجوید و نخواهد، خدا او را شفا نخواهد داد؛ لذا به قرآن « شافی » نیز گفتهاند. (فرهنگ نامه قرآن علوم قرآنی، برگرفته از مقاله شفاء در قرآن)
درمان و شفا ازآن خداست:
خداوند متعال هم بنابر ادله قرآنی و هم بنابر دلایل روایی شفا و درمان را از آن خود میداند و با انواعی از ادله به بشر میفهماند که اصل طبابت كار خداوند است . در این غرض الهی سه رابطه نهفته است که عبارتند از:
1- رابطه شفا و هدایت:
خداوند قرآن را مایه هدایت و شفا قرار داده است. البته با به نظر میرسد، در مرحله اول هدایت و در مرحله دوم شفاء. این شفا می تواند معانی مختلفی را در برگیرد. یعنی هم لفظ و آیات قران شفا دهنده است و هم مفاهیم مطرح شده و عمل به دستورات آن ضامن سلامتی انسان است. البته این هدایت و شفاء مخصوص کسانی است که ایمان آورده اند.
وقتی کسی هدایت شد اولین نقطه رو به بالا یعنی سعادت را طی میکند لذا این شَفاء است. گوش و چشم انسان دو عضو مهم برای دریافت پیامهای محیطی و مفاهیم است، با توجه به پژوهش های صورت گرفته، این دو عضو به تنهایی 88% در یادگیری انسان موثر هستند. بنابراین قرآن نیز کارایی یا عدم کارایی آنها را در هدایت انسان موثر دانسته است.
عدم وجود ایمان سبب می شود کارایی و ارتباط این اعضا از بین برود. مانند اینکه شخص کور و کر است و در نتیجه پیام الهی راهی را برای رسیدن به قلب آدمی پیدا نخواهد کردبا بررسی مفاهیم آیات قبلی این سیاق، می توان برخی از عوامل موثر در هدایت و در نتیجه برخورداری از شفای الهی را برشمرد.
شاید بهترین کاری که باعث می شود انسان به هدایت و شفاء برسد، دعوت به سوی خدا و عمل صالح و سپس مسلمان (تسلیم حقیقی) شدن است. حسن برخورد در برابر بدی دیگران هم برای خود آن شخص و هم برای دیگران باعث هدایت و سپس شفاء می شود. اما در مقابل وساوس شیطان باعث دوری از هدایت و شفاء می شود و به همین منظور خداوند در موارد متعدد انسان را از او بر حذر داشته است. یکی از عوامل هدایت و نزدیک شدن به شفاء سجده کردن و عبادت پروردگار است که اثرات معنوی و مادی گوناگونی بر آن مترتب است.( قرآن شناسی، ج۱، ص۵۳.)
2- رابطه شفا و بیماری:
قرآن كريم، در سوره شعرا آیه 80 از ابراهيمِ خليل عليه السلام نقل مىكند كه فرمود: «و چون بيمار شوم، او (خداوند) شفايم مىدهد.». اين سخن، بدين معناست كه طبابت، ابتداكار خداوند متعال است و طبيب واقعى اوست. خداوند است كه خواصّ درمانى را در داروها نهاد و در نظام آفرينش، براى هر دردى دارويى آفريد و سپس به انسان، استعداد شناخت دردها و داروها و چگونگى درمان آنها را عنايت كرد و بدينسان، او را مظهر نامهاى «طبيب» و «شافى» خود، قرار داد، سپس این حکمت را در پیامبران خود به ودیعت نهاد چنان كه پيامبران الهى نيز (براى درمان بيمارىهاى تن) مَظهر اين نامهاى مقدّس هستند. امام على عليه السلام، در توصيف پيامبر خدا مىفرمايد: «طبيبى بود كه طبابت را بر بالين بيماران مىبُرد، مرهم را درست بر جايى كه بايد، مىنهاد و آنجا كه بايسته بود، داغ مىنشاند. او اين همه را بدان جا مىرساند كه نيازمندش بود: دلهاى بىفروغ، گوشهاى ناشنوا و زبانهاى ناگويا. با درمان خويش، منزلگاههاى بىخبرى و جايگاههاى سرگشتگى انسان را مىجست.». (نهج البلاغة: خطبه 108، عيون الحكم و المواعظ: ص 319)
در این آیه شفاء بعد از مریضی آمده است. (پس باید مریضی وجود داشته باشد تا شفاء صورت بگیرد). شفاء از جانب خدا باید باشد. بیماری یک مسئله همیشگی و جزء زندگی انسان است باید توجه داشت که بیماری یک اصل نیست و سلامت اصل وجودی انسان است. بیماری ماضی آمده و شفاء مضارع آمده لذا شفاء همیشگی و مستمر است. با توجه به ضمایر بکار رفته در این آیه و آیات قبل از آن, عامل مریض شدن خود انسان است (مرضتُ). بر اساس مفاهیم آیات قبلی موارد زیر را می توان سبب سلامت و بیماری دانست:
الف) شرک و بت پرستی باعث مریضی می شود (تمام آیات قبل از آیه اصلی در این سیاق)
ب) هدایت باعث شفاء و شفاء باعث حرکت به سوی خداوند میشود و بعد از آن به مهمترین مسئله و بالاترین درجه که همان قلب سلیم است می توان رسیدکه خداوند بعد از طی مراتبی به بنده خود می دهد(نتیجه شفاء = قلب سلیم).
ج) اگر کسی مومن باشد باید این مراتب را به ترتیب طی کند ولی اکثر مسلمانان مومن نیستند.
3- رابطه شفا و رحمت:
🔴 وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ و َرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاّ َخَساراً (اسرا-82) 🔴
قرآن هم موجب شفاء و رحمت است و هم موجب خسارت و خسران. رحمت بعد از شفاء ذکر شده است بنابراین شاید اول باید شفاء صورت بگیرد و بعد انسان مورد رحمت قرار گیرد. با توجه به این آیه شفاء و رحمت مخصوص مومنین است. یعنی اگر به قرآن ایمان داشته باشیم شفاء و رحمت خواهد بود و اگر معتقد نباشیم جز خسارت چیزی دیگری نخواهد بود. مومن در مقابل ظالم قرار گرفته است به نشانه آن که پیش زمینه بهره بردن از شفاء و سپس رحمت قرآن ایمان است و الا اگر کسی دچار ظلم گردد نه تنها از شفا و رحمت بهره ای ندارد بلکه دچار خسران نیز در برخورد با قرآن خواهد شد مثل بیماری که مراحل درمان را به ترتیب طی نکند و نه تنها علاج پیدا نکند بلکه در این مسیر دچار عوارض داروها نیز گردد.
همچنین ذکر عبارت “من القرآن” نشانه آن است که هر جز ء قرآن به تنهایی هم شفاء و رحمت است. علاوه بر قرآن، در دعاها و در روایات اشاره صریح بر این شده که شفا ودرمان از آن خداست و بقیه قدرتها وسیله ای بیش نیستند.
در دعاى جوشن كبير می خوانیم: اى راهنماى ما، اى يارى رسان ما، اى حبيب ما، اى طبيب ما … اى طبيبِ آن كس كه او را طبيب نيست! (مفاتیح الجنان)
درالطبّ النبوى آمده است: ابراهيم خليل عليه السلام گفت: پروردگارا! درد از كيست؟[خداوند] فرمود: «از من». پرسيد: پس درمان از كيست؟ فرمود: «از من». پرسيد: پس طبيب چه كاره است؟ فرمود: «مردى است كه دارو به دست او فرستاده شده است». (الطبّ النبويّ لابن قيّم، ص 17.)
مسند ابن حنبل: به نقل از ابو رمثه: همراه پدرم به نزد پيامبر خدا رفتم. او آنچه را كه بر پشت ايشان بود، ديد و گفت: اى پيامبر خدا: آيا آن را درمان نكنم؟ من طبيبم. فرمود: «تو رفيق هستى (نسبت به بيمار، مهربانى و مدارا مىكنى) و خداوند، خود، طبيب است». (البلد الأمين، ص 350، المصباح للكفعمي، ص 356.)
دعائم الإسلام: از امام صادق عليه السلام در مورد اين كه مردى را يك يهود يا مسيحى درمان كند، پرسيدند. فرمود: «در اين كار، اشكالى نيست. شفا به دست خداوند متعال است». (دعائم الإسلام، ج 2، ص 144، ح 501، بحار الأنوار، ج 62، ص 73، ح 31.)
امام سجّاد عليه السلام: خداوندا! تو را سپاس كه آفريدى و اعتدال بخشيدى، تقدير فرمودى و حكم كردى، ميراندى و زنده ساختى، بيمار كردى و شفا بخشيدى، عافيت دادى و مبتلا ساختى. (المصباح للكفعمي، ص 123، بحار الأنوار، ج 90، ص 200، ح 31.)
امام عسكرى عليه السلام در دعاى صبحگاهى خويش مىگفت: اى آن كه شفا را در آنچه مىخواهد، مىنهد … اى آن كه به كمترين دارو، سختترين درد را درمان مىبخشد. (المصباح للكفعمي، ص 113، البلد الأمين، ص 60، بحار الأنوار، ج 86، ص 175، ح 45.)
إحيا علوم الدين: از موسى عليه السلام روايت شده كه گفت: پروردگارا! درد و درمان از كيست؟ فرمود: «از من». پرسيد: پس طبيبان چه مىكنند؟ فرمود: «روزىِ خويش مىخورند و دلِ بندگانم خرسند مىدارند تا يا شفايم و يا قضايم [به آنان] برسد». (إحياء علوم الدين، ج 4، ص 414؛ المحجّة البيضاء، ج 7، ص 433.)
«برگرفته از ۴۰حدیث طبی- نوشته مصطفی لبیکی»
دیدگاهتان را بنویسید